تو اینه خودمو بغل کردمو گریه کردم ناگهان کسی که تو اینه بود گفت چته من پیشتم هیچ وقت تنهات نمیذارم از سا ختـــــــار دنـــیــــــــا
او راحت از من گذشت اگر خدا هم راحت از او بگذرد قیامت را من بپا میکنم...
خـوش بـﮧ حـالــَـتــ ••• فـاحــِشـﮧ •••
ســــ ـــ ـــخت است... سخت است درک کردن دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را خودش میـــ ــداند و دلش ... که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛ که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ... بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ... ... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ... که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ... از باخـــــــــ ــــــــتن ... از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ... از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ... از زندگــــــ ـــــــــــ ــــــی ...
آهای مــــــــردم ... خارپشتی شدهام …
ببینمت . . . اطلسی ها را
بنفشه ها را قناری ها را به من سپرده ای مرا به که میسپاری؟ شاد باش نه یک روز بلکه همیشه بگذار آواز شادبودنت چنان درشهر بپیچد که روسیاه شوند آنان که بر سرغمگین کردنت شرط بسته اند نـــه کـــه شـــهــامــتـــــ نـــداشــتـــه باشــــم کـــه بهش نگــــــم بـهش گـفتــــم ، هــزار بـارم بهش گــفــتــــــم ” دوســتــتــــــــــ دارم ” ولـــی شـــهــامـــتــــــــــ کــم بــود ، بــه قــول خـــودم آدم بــایــــــد ” لـیـاقــتــــــــ “م داشته بــاشـــه … بآورتـــ بِشَود یآ نـﮧ روزﮮ مـﮯ رسُد کـﮧ دِلَتــ برآﮮ هیچ کَس؛ بـﮧ اَندآزه ﮮ مَـטּ تَنگــ نَـפֿوآهَد شُد برآی نِگآه کَردَنمـــ כֿـَندیدنمـــ اَذیتـــ کردَنمــــ برآی تَمآم لَحظآتـﮯ کـﮧ دَر کـ ـنارَم دآشتی روزﮮ خوآهد رسید کـﮧ در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـטּ خوآهـﮯ بود می دآنم روزﮮ کـﮧ نبآشَم "هیچکَس تکرآر مـטּ نخوآهد شُد
چه شوری میزند دلم
آنقــدر مرا سرد کرد خائن بودن که راحته ! بعضی ها گریه نمی کنند اما از چشم هایشان معلوم است که اشکی به بزرگی یک سکوت گوشه چشمشان به کمین نشسته...
هی غریبه !
رو کسی دست گذاشتی که همه ی دنیامه !
بی وجدان! اینقدر راحت به او نگو عزیزم...
دلَـمـ یه طوریـــــــشه... مانند شیشه خدایا... خیانت چیست...؟
حتما نباید به معنای ترک کردن وهمخوابی با دیگری باشد ..
گاهی خیلی از آدمهایی در حالیکه با تو هستنند ؛به تو خیانت میکنند .. هنگامی که در کنارت قدم میزنند .. ولی ... ولی نگاههای معنا داری به دیگری میکنند ..
هنگامیکه از یه بوسه ی تو .. یک داستان [!]ِ عاشقانه میسازند و برای بقیه تعریف میکنند ..
هنگامیکه میخواهنددر مردت صحبت کنند .. بجای گفتن محاسن اخلاقیت .. از اندام زیبایت سخن میگویند .. میتوانی آن برق وحشتناک شهوت را در چشمانش بخوانی . . . .
وای ....
وای برما ..
بدتر از همه آنکسی ست که از همان ابتدای دوستی .. تورا برهنه وبدون لباس بر روی تختش تصور میکند .. و با پستی تمام به تو پیشنهاد دوستی ساده وپاک را میدهد ........! وای بر ما .. که گرفتار چه گرگهایی هستیم ...
بفهم لعنتی دارد ناز تورا میکشد دختری که از غرور، خورشید هم ب گرد پایش نمیرسد
اطلاع زیادی ندارمـــــــــ....
ولــــــی من هم دوســــت داشتـــــــــم
دنیـــــــــــای كســـــــی باشــــــــم...!!!♥♥♥
خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته
در می آورم ، می بوسمش
اندکی نمک به رویش میپاشم
دوباره بر سرجایش می گذارم
از قول من به آن لعنتی بگویید
" خیالش تخت "
من دیوانه هنوز ، به خنجرش هم وفادارم
بـا تـَنـت بـازے مـے ڪـُنـنـב
نـــَــهـ ::::◄ בلــَتــــ
عادت نکنید که هر زنـــی را فـاحـشـه بنـامیـد !
فـاحـشـه مــردیست که از همخـوابگـی با سگ هم نمیگذرد ....
اما برای ازدواج به دنبال دخــتـر آفتاب و مهتاب نـدیده است !
دخــــتــرک ...
هیچگاه برای بدست آوردن محـبت کسی" تـنت" را به او مسپـار!
هیچ تضـمینـی نیست که فــردا تــو را فـاحـشـه نخـواند ...
حواست باشد !
اینجـــا ایــــران است ...
اینجا تـنها سـرزمینی است که متضـاد بـاکره فـاحـشـه است
که ؛ تیغ هایش …
دنیای امنی برایش ساخته …
اما ؛ حسرت نوازشی عاشقانه …
تا ابد ؛ بر دلش مانده است..!!!
گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چی بود؟
هان!
باران . . .
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . .
وقتی
در چشم دیگران آنقدر شیرین میشوی . . . !
از خودش .. از عشق ..کــه حالا بــه جای دلبستن یخ بسته ام
آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیز میخوریــد
یه کار سخت تر مثلِ وفادار بودن و امتحان کن . . . !
بیاییـن، بیایین دور " مـن" حلقـه ﺑﺰﻧﯿﻦ
ﺩﺳـﺘآﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕـﻪ ﺭُ ﺑﮕـﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﺑﭽـﺮﺧﯿـﻦ . . .
ﻣﻨـﻢ ﻫﻤﻮﻥ ﻭﺳـﻂ ﻣﯿﺸﯿﻨـﻢ ﻭ ﺍﻟﮑـے ﮔﺮﯾـﻪ ﻣﯿﮑﻨـﻢ . . .
شکستنـــــم آسان بـــود . . .
ولی
دیگـــر به مــن دست نزن
این بار زخمی ات خواهم کرد
حواست هست؟
صدای هق هق گریه هام
از همان گلویی می آید که...
تو از رگش به من نزدیک تری...!
Design By : MohammadDesign.IR |